خنجر از پشت؟! نه مردم ایران به سیاست خارجی نظام و عمل به شعار «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران»
این روزها دم و دستگاه تبلیغات حکومت روی دو موضوع کوک شده: دشنام به «صهیونیسم اشغالگر» و لعن و طعن مردم بیدرد و عار ایران به خاطر بیاعتنایی به جنگ و جنایتی که در غزه جریان دارد. دقیقتر هم که نگاه میکنیم به نظر میرسد عصبانیت و خشم حکومتیها از مردم ایران بیشتر است تا از دست «صهیونیستها»
این حالت روحی آقایان قابل فهم است. چون از نظر آنها این رفتار مردم ایران در حکم همسویی با دشمن و خیانت و خنجر از پشت به نظام تلقی میشود. گذشته از این، واقعیت آنست که حکومت اصلا انتظار چنین «خیانتی» را نداشت . آنها ابدا فکر نمیکردند در مسئلهای مثل فلسطین آنهم در چنین وضعیت اسفناکی که بسیار از کشورها و مردم چهارگوشه دنیا به اعتراض علیه اسراییل بلند شدهاند، مردم ایران چنین واکنش منفی و بیاعتنایی از خود نشان بدهند. این واکنش منفی مردم مثل یک شوک سیستم عصبی رژیم را به درد آورد بطوری که حتا دستشان نرفت برای حفظ ظاهر و نمایش دادن به دوست و دشمن هم که شده، تظاهراتی مثل تظاهرات سالانه روز قدس راه بیندازند. آن رفتار و شعار جمعیت در میدان فوتبال مثل کشتن گربه دم حجله، حساب نظام را کف دستاش گذاشت و شوک را به سراسر بدنه حزبالله وارد کرد.
تازه در این چند روز اخیر است که آدمهای نظام از شوک درآمدهاند و چشمانشان را میمالند تا دریابند جریان از چه قرار بوده. دوزاری شان تازه افتاده و زبان باز کردهاند؛ از ریز و درشت، اصولی و اصلاحی، میانهرو و افراطی بانام و بینام , سیاسی و نظامی و فلسفی، از حسن روحانی تا ولایتی و حسن خمینی، محمد جواد ظریف و پناهیان و وعاظ بیت و صالحی رییس سابق سازمان انرژی هستهای و عبدالکریمی نصفهفیلسوف. همه مشغول تحلیل شدهاند که این حرکت مردم ایران از کجا ناشی شده! و حرفهای خندهدار و بی سر و ته نیز تحویل هم میدهند. مثلا حسن خمینی میگوید «ما حرف نزدهایم، باید حرف زد. ما هم به یک الجزیره احتیاج داریم، اصلا آدمهایی داریم که به تنهایی یک الجزیره هستند، اما وارد نمیشوند یا نمیگذارند حرف بزنند.» صالحی میگوید «ما در کار فرهنگی و معرفی ریشههای درد و رنج فلسطین کمکاری کردیم.» آن یکی فیلسوفک هم میگوید «مردم هذیانگو شدهاند و روشنفکران هم به آنها پیوستهاند.» حسن روحانی هم که هنوز از شوک در نیامده سوال میکند که «این شکاف عظیم و بیسابقه چیست!» خلاصه اینکه حرکت مردم همه کارگزاران حکومت را انگشت به دهان گذاشته است.
غیر از مات شدن حکومتیان انصافا در اپوزیسیون هم چنین برخوردی از طرف عموم مردم انتظار نمیرفت. این واکنش منفی گسترده مردم در این فضای حاد و نزاع بزرگ که جهان را تکان داده در حکم یک اقدام سیاسی است. یک تقابل آگاهانه و عامدانه و یکپارچه با حکومت که پای اصلی این بحران است. و دقیقا همین مسئله است که به حرکت مردم به عنوان یک اقدام سیاسی معنا میدهد. یک اقدام سیاسی مانند «نه به جمهوری اسلامی»، «نه به انتخابات نمایشی»، «نه به سوزاندن پرچم»، «نه به قطع رابطه با جهان»، «نه به غزه و لبنان».
این کنش در جای خود یک نه بزرگ است با تاثیری عمیق؛ یک بایکوت به تمام معنا و به شدت دردآور برای نظام. دردآورتر از بایکوت و تحریم انتخابات نمایشی. حتا میتوان این حرکت مردم را نوعی رفراندوم تفسیر کرد؛ رفراندوم نفی استراتژی خارجی نظام. بیان یکپارچه و عملی شعار «نه غزه نه لبنان، جانم فدایی ایران».
شعار «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران» اینجا در این دوران حاد همچون یک رفراندوم نه به اصول و ارزشهای حکومت بار دیگر عرض اندام کرد. شگفتی این رفتار آگاهانه و همگانی مردم ایران در شرایطی است که در نتیجه این جنگ، منطقه و جهان تصویر دیگری به خود گرفته و صفآراییهای تازهای پدید آمده. صفبندیهای واقعی و نمایشی، صف حامیان اسراییل، صف مدافعان به اصطلاح جهان اسلامی و جهان عربی و جهان غربی. گروهی در کنار اسراییل، دستهای مقابل آن. و مردم ایران در این هنگامه، با اعتماد به نفس خط مشی مستقل خود را دنبال کردند. آزاد از تاثیر تبلیغات طرفین بحران و رها از اسارت احساسات. این رفتار جمعی و این اتکا به خود بسیار پرمعناست و از پشتیبانی تجربهای غنی برخوردار است. کدام تجربه؟ همان تجربه سیاسی و آگاهی فرهنگی که به جنبش «زن زندگی آزادی» حیات بخشید. جان نیرومند آن جنبش هنوز زنده است اگر چه جسماش ضربه خورده و مجروح شده است. اگر آن جان زنده نبود، این واکنش منفی، این نه، این بایکوت حکومت، این نفی سیاست جنگطلبانه، این مخالفت با «عمق استراتژیک نظام» و سلطهجویی فرقههای اسلامی و متحجر در کار نبود. این نه ادامه همان جنبش است. نیروی محرک و نسل پیشبرنده این جنبش را دیگر نمیتوان با بهشت اجباری و شعار پوشالی فریب داد.
مردم پشت مغزهای پوسیده را خواندهاند. میدانند پشت شعارهای مستضعفنمایی و مظلومنوازی، اهداف پوشالی شهادت و دکان دین و فرقهبازی و جنگطلبی نهفته است . موضعگیری خاص و مستقل مردم ایران نسبت به سیاست حکومت اسلامی و حمایت همهجانبهاش از حماس و حزبالله جزیی از استراتژی پیش روی فرهنگی سیاسی جنبش مهسا و در تداوم آن است
نویسنده سهراب دیدهبان
سه شنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۲ برابر با ۲۱ نوامبر ۲۰۲۳
https://kayhan.london/1402/08/30/335679/
Comments
Leave a Comment